دردی دارم به دل که مپرس

عزیز دلم امید قلب مجروحم نمیدانی هر وقت که غم بر قلب ویرانم آشیانه می کند پناهنده خاطرات تو می شوم و خاطرات امید بخش تو، خدا میداند اشک دور چشمانم حلقه میزند و عقده گلویم را می فشارد و غم و غصه جدائی فلب غمگینم را غمگین تر میکند

ایکاش میدانستی در فراغ تو چقدر رنج و غربت میکشم بهتر از جانم اگر بعد از مرگم بیائی قبرم را بشکافی و قلبم در انجا باشد چه میبینی

میبینی که بر روی قلبم نوشته شده که فقط تو را دوست دارم